جدول جو
جدول جو

معنی تاج زید - جستجوی لغت در جدول جو

تاج زید
(زَ)
یکی از معاصرین بهاءالدین ولد: ’... خواجه محمد سرزری گفت مرتاج زید را، که من از بهر آن دانستم که فلانی را نان و عسل آرند تا او بیارامد که من بیست سال در خود آرزوانه بکشتم تا در من آرزوانه نماند، تا هر که بیاید آرزوانۀ وی در من پدید آید تا بدانم که آن آرزوانه را او آورده است...’ (معارف بهاء ولد). و چون بهاءالدین ولد در موضع دیگر از تاج زید با لفظ ’میگفت’ مطلبی نقل میکند و این تعبیر حاکی است که آن مطلب را بهاء ولد از خود وی شنیده و شخصاً سماع نموده است پس تاج زید معاصر بهاء ولد و شیخ سرزری معاصر یا قریب العصر با بهاء ولد بوده است. (فیه ما فیه چ بدیع الزمان فروزانفر ص 267)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَی یِ)
تیره ای از ایل طیبی از شعبه لیروای از ایلات جاکی از طوایف کوه کیلویۀ فارس. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان صص 87- 89 شود
لغت نامه دهخدا
(ج زَرْ ر)
افسری از زر. تاج ساخته شده از طلا، کنایه است از شعلۀ شمع و چراغ و غیره:
تا نبود این تاج زرین بر سرش استوده بود
شمع افتاد از هوای سر فرازی درگداز.
کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
کنایه از تاج خروس است. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(جِ زَ)
زاج اصفر. قلقطار. رجوع به مفردات ابن بیطار و زاج اصفر در لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل. دارای 130 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه. محصول آن برنج و غلات و مختصر لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(جِ زَ)
آفتاب عالمتاب. (مجموعۀ مترادفات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاج دیک
تصویر تاج دیک
تاج خروس
فرهنگ لغت هوشیار